لبخندزیبا

##این وبلاگ فقط جنبه خنده دارد##

بیچاره پسرها
اگه تیپ بزنن برن بیرون میگن با كی قرار داری؟
اگه لباسهای معمولی بپوشن میگن اصلا سلیقه نداری
اگه زیاد بگن دوستت دارم میگن باز چه نقشه ای تو سرته
اگه نگن دوست دارم میگن پای كس دیگه ای وسطه
اگه زیاد بهتون زنگ بزنن میگن اعتماد نداری
اگه یه مدت زنگ نزنن میگن سرت خیلی شلوغه
اگه تو خونه زیاد بخندن میگن لوس شدی
اگه نخندن میگن چه مرگته عاشق شدی
اگه شام بخوان میگن همش به فكر شكمتی
اگه شام نخوان میگن چی كوفت كردی
آخ آخ یه لحظه دلم سوختا!!!!!!!!!!!!!!!






مشخصات یک پسر خوب:
1- پسره خوب تنهایی میره سینما وپارک
2- یه پسره خوب بعد از تک زنگ سراغه تلفن نمیره
3- یه پسره خوب وقته برگشتن به خونه ماشینش بوی اُدکلنه زنونه نمیده
4- یه پسره خوب تو کلاسّه دانشگاه تا شعاع 3 متری هیچ خانومی نمیشینه
5- یه پسره خوب پس از اتمام صحبت گوشی تلفنو بوس نمیکنه
6- یه پسره خوب وقتی میاد خونه قرمزیه رُژه لب رو صورتش دیده نمیشه
7- یه پسره خوب بعد از شنیدن اسم جنّیفر لپز استغفرالله میگه






پسرها به ۵ گروه تقسیم میشن

‌گروه اول پسرایی هستند که دخترا رو بدبخت میکنن!

گروه دوم پسرایی هستند که اشک دخترا رو در میارن!

گروه سوم پسرایی هستند که جوون دخترا رو به لبشون میرسونن!

گروه چهارم پسرایی هستند که کاری میکنن دخترا روزی ۱۸ بار‌آرزوی مرگ کنن!

گروه ۵ پسرایی هستند که به اشتباه فکر میکنن جزو هیچکدوم از گروههای بالا نیستن


 


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:,| ساعت 21:56| توسط هستی| |

b]اگر پسرا نبودن؟
۱)اگر پسرا نبودن کی مامان رو دق می داد؟
۲)اگر پسرا نبودن کی خونه رو می کرد باغ وحش؟
۳)اگر پسرا نبودن تو دانشگاه استاد کی ضایع میکرد؟
4)اگر پسرا نبودن دخترا به کی میخندیدن؟
۵)اگر پسرا دخترا کیو سر کار می ذاشتن؟
۶)اگر پسرا نبودن دخترا کیو تیغ میزدن؟
۷)اگر پسرا نبودن تو کلاس کی میرفت کج می اورد؟
۸)اگر پسرا نبودن کی نمره هاش همیشه تک بود؟
۹)اگر پسرا نبودن دخترا اوقات فراغت نداشتن؟






حالا اگر دختر ها نبودند چی می شد؟
1-دیگه کی بود که به بابا مربا بده ؟
2-دیگه کی بود که پسرها را خمار کنه؟
3-دیگه کی بود که پسرا رو سرکار بذاره؟
4_دیگه کی بود که حال پسر ها را بگیره؟
5-دیگه کی بود که عین فرشته مهربون که سر راه پینوکیو سبز شد اونو از دروغ گویی باز داره؟
هه هه هه هه

 


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:,| ساعت 21:56| توسط هستی| |

-پسرها دوست دارند جاي دخترهاباشند اما دخترهااصلاً دوست ندارند جاي پسرهاباشند

۲-يه پسر اگر يک مشکل غير قابل حل داشته باشه اعضاي خانواده اش رو از خونه فراري ميده! !!!

۳-پسرها مي خوان سر دخترها کلاه بزارن اما در نهايت سر خودشون کلاه ميره

۴-نقطه قوت پسرا چشماشونه .

۵-دخترا  بيشتر از پسرا قوانين راهنمايي و رانندگي رو رعايت ميکنن

۶- اگر برادرتون دوست دختر داشته باشه شما سعي مي کنيد با اون دختر آشنا بشيد ولي اگر خواهرتون دوست پسر داشته باشه شما قسم مي خوريد! که هم پسره و هم خواهرتون رو سر به نيست کنيد.

۷-پسرها حرف زور ميزنند ولي دختر ها زير بار حرف زور نميرن

۸-يک دختر اگر 24 ساعت با دوست پسرش صحبت نکنه افسرده ميشه اما يک پسر اگر 24 ساعت با دوست دخترش صحبت نکنه با اون يکي دوست دخترش صحبت ميکنه.

۹-اگر يه دختر به يه پسر نگاه کنه , پسره فکر مي کنه که خيلي خوش تيپه ولي اگر يه پسر به يه دختر نگاه کنه دختره فکر ميکنه که پسره چقدر بي چشم و رو هستش!

۱۰-بعد از خوندن اين مطلب پسرا اول 2 دقيقه فکر ميکنن تا مفهوم مطلب رو بفهمند و چون بعد از دو دقيقه نمي فهمند بيخيال ميشن اما دخترا بعد از خوندن اين مطلب ميفهمن که  خيلي از پسرها سر تر هستن!!!

-چرا مردها دارای وجدان پاکی هستند؟
به این دلیل که هیچ گاه از آن استفاده نمی کنند.

2-چرا مردها همیشه خوشحالند؟
چون آدم های بی خیال فقط می خندند.

3-چرا روانکاوی مردها خیلی سریع تر نسبت به خانم ها انجام می پذیرد؟
زیرا هنگامیکه زمان بازگشت به دوران کودکی فرا می رسد،مردها همان جا قرار دارند.

4-اگر یک مرد و یک زن با هم از یک ساختمان 10 طبقه به پایین بیفتند کدامیک زودتر به زمین میرسد؟
خانم.چرا که آقا راه را گم می کند.

5-شباهت آقایون با آگهی های بازرگانی چیست؟
شما نمی توانید یک کلمه از حرف های آنها را باور کنید و هیچ چیز برای زمانی بیش از 60 ثانیه دوام نمی آورد.

6-ورزش کنار دریای آقایون چیست؟
هر موقع خانمی را در بیکینی می بینند شکمهایشان را تو می دهند.

7-به یک مرد با نصف مغز چه می گویند؟
با استعداد

8-فرق بین نرخ اوراق بهادار با مردها در چیست؟
نرخ اوراق بهادار رشد می کند.

9-2 دلیلی که مردها به مسائل کاری خود فکر نمی کنند چیست؟
1-فکری ندارند 2-کاری ندارند.

10-در آمریکا به یک مرد باهوش و با استعداد چه می گویند؟
توریست.

11-اگر آقایون هم باردار می شدند آنوقت چه میشد؟
خدمات پزشکی در مغازه های خواروبار فروشی هم ارائه می شد.

12-آیا شنیده اید که مردی مدال طلای المپیک را از آن خود ساخت؟
او بعدا آنرا برنز رنگ کرد.

13-یک وضعیت غیر قابل کنترل چیست؟
144 مرد در یک اتاق.

14-برای درست کردن پاپ کرن به چند مرد نیاز است؟
3 تا.یک نفر ماهیتابه را بر روی گاز نگه میدارد و دو نفر دیگر گاز را تکان میدهند تا گرما به تمام سطح ماهیتابه برسد.

15-آقایون لباس هایشان را چگونه دسته بندی می کنند؟
"کثیف" و "کثیف اما قابل پوشیدن"

16-زمان با ارزش مردها در کنار همسرانشان چگونه می گذرد؟
ملافه را روی سرشان می کشند و می گویند "تو خیلی نازی عزیزم"

17-شما به مردی که همه چیز دارد چه میدهید؟
زنی که به او نشان دهد چگونه می تواند از آنها استفاده کند.

18-چرا عنکبوت های سیاه پس از جفت گیری،جفت خود را می کشند؟
به این خاطر که می خواهند قبل از شروع خرخر جلوی آنرا بگیرند.

19-چرا مردان تنها در نیمی از زندگی خود با بحران مواجه هستند؟
زیرا آنها در تمام طول زندگی خود در دوران نوجوانی به سر می برند.

20-آینده نگری یک مرد چگونه مشخص می شود؟
به جای یک بطری،2 بطری مشروب خریداری کند.

21-چرا مردها به دنبال خانمهایی هستند که هیچ گاه قصد ازدواج با آنها را ندارند؟
به همان دلیلی که آدمها ماشینی را دنبال می کنند که هیچ گاه نمی توانند در آن رانندگی کنند.

22-شما با مرد مجردی که تصور می کند بهترین هدیه خدا نصیب او شده چه می کنید؟
او را مبادله می کنیم.

23-چرا آقایون مجرد جذب خانم های با هوش می شوند؟
دو چیز مخالف نسبت به هم کشش دارند.

24-شباهت آقایون با ماشین چمن زنی در چیست؟
هر دو خیلی سخت به کار می افتند.در هنگام کار سر و صدای زیاد ایجاد می کنند و حتی نیمی از وقت را هم نمی توانند به درستی کار کنند.

25-نازکترین کتاب دنیا چه نام دارد؟
چیزهایی که مردان در مورد زنان می دانند.


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:,| ساعت 21:49| توسط هستی| |

بعد از کلی بحث و گیر و کوفت و زهره مار!!!!!!!

 

به این نتیجه رسیدیم که پسر چقدر مفیده!!!!!!!

 

فکر کنم چارلی چاپلین هم آخرین بار به یه همچین نتیجه ای رسیده بود!!!!!!!ولی مثه من عملیش نکرده بود!!!! ( بیچاره عمرش قد نداد!!!)

 

یعنی چی؟؟!!!

 

یعنی  تصمیم گرفتیم از این به بعد به جا اینکه ضد پسر و طنزش کنیم بنویسیم!!!

درباره  محاسنشون بینویسیم!!! هم طنز! هم با ضدش فرق نداره!!!!!

 

خوب این پست یه سوال داره : اگه پسر نبود ؟؟!!! ما به چی میخندیدیم؟؟!!!

 

داستان از اینجا شروع میشه که یه روزی  !!

روزگاری!!!!!

غزالی از کوچه ای می گذشت(گذر می کرد!)

که ناگهان چند تا پارچه مشکی و بوی هلوا و صدا الله و اکبر و باقی مخلفات!! را با گوش و چشم و حلق و بینی !!!  عمیقا حس کرد!!!!

این حس یه چیزیو می رسوند!!!

اینکه حتما یکی مرده!!!!!!!!

جلوتر رفت!!!!!

جلوتر !!!

جلو!!!

بازم جلوتر!!!

یکم دیگه !!!!

که یه دفعه!!!!

صدای انفجار یه عده از فرط خنده!!!!

ذهن غزال و دچار تناقض کرد!!!!!!!!

اجتماع!گریه! حجله!!!هلوا !!!انفجار! خنده!!!غزال !

پارادوکس داره!!!!!

خلاصه غزال قصه ی ما همینطوری با خودش درگیر بود که یه دفعه!!!چشش خورد به حجله و عکس مرحومه!!!!

یه دفعه کلهوم سوالای ذهنش جواب گرفتن!!!!!!!

و این دفعه غزال بود که از فرطه خنده منفجر شد!!!!!!!!!!

 

خوب داستان و همین جامی بندیمش!!!!!!

سوال:

غزال واسه چی خندید!!؟؟؟

آیا غزال بی فرهنگ است؟؟؟

یا غزال مشنگ است؟؟؟؟

الان موضوع غزال نیست !!!موضوع عکس مرحومس!!!!

متاسفانه غزال یادش رفت عکس بگیره ازش!!! فرداشم که رفت عکسشو برداشته بودن!!!!!!!شرمنده!!!

 

ولی خودش قول داده که چهره ی طرف و به کمک نثر تفسیر کنه!!!!!

 

عشوه ی شتری!!!!!! عکس از 3 رخ بود!!!! یه پسر چشم ابرو مشکی  با موهای دمب اسبی!!! تا زیر کمر!!! یه پوز خنده مسخره!!!!  اندکی جواهرجات!!!! از هر نوعش!!! یه دست زیره چونه!!! و...!!!!

 

خداییش!! تو هم بودی می ترکیدی!!!

این عکسه اصلا مناسب حجله نبود!!!!!! به جای اینکه موجب تاسف جمع شه باعث ....!!!! استغفر الله!!!!!

جدا  این پسر عکس از این  سنگین تر نداشت!!!!!؟؟

تازه جالب تر اینکه!!! می گفتن طرف چاقو خرده!!!! آخه بچه سوسول و چه به چاقو!!؟؟

فکر کنم دیگه جواب اون سوال اصلیه این پست و گرفتین!!!

حالا نتیجه های این پست!!

  1. پسر جماعت چند تا عکس آبرو مند از خودت بنداز!!! لازم میشه !!!
  2. هر عکسی که می خوای بگیری مراقب باش !!! فکر کن اگه یه دفعه اینو بذارن رو حجلت  چی؟؟؟!!!
  3. اگه امکانش هست اصلا عکس نگیر!! نگیر آقا نگیر!!!!!
  4. اگه خنده هات مضحکه !! سعی کن تو عکسات نخندی!!!!!!
  5. وقتی از ترس دیدن  چاقو سکته کردی!!! الکی نگو چاقو خوردم!! نگو!!! داداش!!! نگو!!
  6. آخرشم اینکه این مطلب و می خونی 4 تا فحش بده!!!!! دلم تنگ شده!!تنگ!!!تنگ!!!!

برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:,| ساعت 21:47| توسط هستی| |

 

5 سالگی  بزغاله

15 سالگی نخاله

25  سالگی  باحاله

35 سالگی اند حاله  

45 سالگی  بی حاله

55  سالگی ضد حاله

65 سالگی  مچاله

75  سالگی تفاله

۸۵ سالگی  زباله


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 28 ارديبهشت 1391برچسب:,| ساعت 19:54| توسط هستی| |

لیست نمرات دانشجویی = دیدنیها


 

نمره امتحان = پرنده کوچک خوشبختی


 
 

استادان = این گروه نسبتا خشن


 

اشپزخانه = خانه عنکبوت


 

رستوران دانشگاه = پایگاه جهنمی


 

پاسخ مسئولین = شاید وقتی دیگر


 

دانشجوی ا خراجی = مردی که به زانو در امد


 

دانشجوی فارغ التحصیل = دیوانه از قفس پرید


 

دانشجوی سال اولی = هالوی خوش شانس


 

واحد گرفتن = جدال بر سر هیچ


 

مدرک گرفتن = پرواز بر فراز آشیانه فاخته


 

پاس کردن واحدها = آرزوهای بزرگ


 
 

محوطه چمن دانشگاه =حریم مهرورزی


 

استاد راهنما = مرد نامرئی


 

کمک هزینه = بر باد رفته


 

درخواست دانشجویان = بگذار زندگی کنم


 

دانشجوی دانشگاه صنعتی = بینوایان


 

برخورد استادان = زن بابا


 

اتاق رئیس دانشگاه = کلبه وحشت


 

شب امتحان = امشب اشکی میریزم


 

تقلب در امتحان = راز بقا


 

 

یادگیری = قله قاف


 

دانشجوی معترض = پسر شجاع


 
 

تربیت بدنی1 = راکی


 

تربیت بدنی2 = راکی


 

خاطرات استادها = اعترافات یک خلافکار


 

انصراف = فرار از کولاک


 

تصییح ورقه امتحان = انتقام


 

نمره گرفتن از استاد = دوئل مرگ


 

شاگرد اول = مرد 6مبلیون دلاری


 

آرزوی دانشجویان = زلزله بزرگ


 
 
 

رفتن به خوابگاه دختران = عبور از میدان مین


رئیس اموزش = هزاردستان


 

معاون اموزش = دزد دریایی


 

برخورد مسئولین = کمیسر متهم میکند


از دانشگاه تا خوابگاه = از کرخه تا راین


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در چهار شنبه 23 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 21:39| توسط هستی| |



کامپيوتر دختره يا پسر؟؟؟
مدتها اين بحث داغ بوده که کامپيوتر دختره يا پسر؟ خلاصه رای گيری ميکنن و يه نتايجی به اين شکل به دست مياد .محکوم نکنید بابا آماره ديگه:))

دخترها گفتند کامپيوتر مذکره ! به اين دلايل:
۱- وقتی بهش عادت ميکنيم؛ فکر ميکنيم بدون اون نميتونيم کاری بکنيم .
۲-با اونکه اطلاعات زيادی دارند ؛نادونن!بدون برنامه آماده هیچ کاری نمیکنن!
۳-قراره مشکلات رو حل کنن ؛اما اغلب مشکل خودشونن!
۴-همين که بهشون عادت میکنیم ؛ کاراييشونو از دست ميدن !
۵- نگاه کردن به history شون معمولا باعث ميشه شاخ دربياريم !

پسرها گفتند کامپيوتر مونثه! به اين دلايل:
۱-به غير از خالقشون کسی از منطق درونيشون سر در نمياره!
۲- فهميدن زبونشون مستلزم سالها رنج بردن و تلاش کردنه!
۳-وقتی با هزار زحمت زبونشونو یاد میگیریم تازه میفهمیم یه زبون جدید اومده!
۴-همین که پایبندش بشیم باید همه پولمونو خرج خرید لوازم جانبیش کنیم!!!
۵-دائم باید update شون کنیم وگرنه کاراییشونو از دست میدن!

.......................................................................................................................................................

البته دخمل خانمای گل مطمئن باشن که پسره.حالا پسرا هم میتونن از حقشون دفاع کنن توی قسمت نظرات.به نظر شما چیه؟؟؟؟؟؟؟؟پسره یا دختره؟؟؟؟؟؟؟رای ریزی میکنیم و بعد نتایج رو میبینیم.

 


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در پنج شنبه 17 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 12:15| توسط هستی| |

 

 

 

 

خوب یه جور تفاوته دیگه چی کارش میشه کرد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

 

 

 

 


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 15:2| توسط هستی| |

خداحافظی به سبک ایرانی:

بعد مهمانی از روی مبل بلند میشن میگن خوب آقا زحمت دادیم خداحافظ
دو قدم جلو تر آقا خداحافظ
جلو در آقا خداحافظ
داخل حیاط با صدای بلند آقا تشریف بیارین منزل ما خداحافظ
... جلو در حیاط (ساعت 1 نصف شب)آقا بریم دیر وقته خداحافظ
جلو در ماشین خداحافظ
داخل ماشین خداحافظ
ماشین در حال حرکت بووووووق بوووق یعنی خداحافظ
.
... .
فردا صبح شمسی جون زنگ میزنه به اشرف جون میگه
اوا خدا مرگم دیشب نفهمیدم از اعظم جون خداحافظی کردم؟از طرف من ازش خداحافظی کن....


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 15:0| توسط هستی| |

 

تموم جانوران وقت جفت گیریشون که میشه میرن جفت میگیرن !

و اما ایرانیا وقتی طبق احتیاجات طبیعی نیاز به جُفت پیدا می کنن :

۲۰ سالگی : آخه تو از زندگی چی میفهمی جوجه ؟!

۲۱ سالگی : دَرسِت رو بخون ، زر اضافه نزن

۲۲ سالگی : بدو برو سربازی تا سر حال بیای

۲۳ سالگی ( حین خدمت ) : به علت وجود کافور در غذا ، عملاً نیاز به جفت میپَره !

۲۴ سالگی : تحصیلات داری آخه ؟ به چه رویی میخوای بری زن بستونی ؟

۲۵ سالگی ( داخل دانشگاه ) : با شمام ، خانوم و آقا ، تشریف بیارین حراست

۲۶ سالگی : هنوز در حال ادامه تحصیلات

۲۷ سالگی : کماکان ادامه ی تحصیل … ( چند باری بازداشت توسط نیروی محترم گشت ارشاد )

۲۸ سالگی ( پایان تحصیلات ) : شغلت کو ؟ کارت کو ؟ پس اندازت کو ؟

۲۹ سالگی : دلار رفته بالا ، سکه رفته بالا ، زن گرفتن دیگه به صرفه نیس . هم خودم بدبخت میشم ، هم زنم

۳۰ سالگی : کی حال ازدواج داره دیگه ؟ … بیخیال !

۳۱ سالگی


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 14:48| توسط هستی| |

یک دانشجوی مهندسی عاشق سینه چاک دختر همکلاسیش بود. بالاخره یک روزی به خودش جرات داد و به دختر راز دلش رو گفت و از دختره خواستگاری کرد اما دختر خانوم داستان ما عصبانی شد و درخواست پسر رو رد کرد. بعدم پسر رو تهدید کرد که اگر دوباره براش مزاحمت ایجاد کنه، به حراست میگه. روزها ازپی هم گذشت و دختره واسه امتحان از پسر داستان ما یک جزوه قرض گرفت و داخلش نوشت " من هم تو رو دوست دارم، من رو ببخش اگر اون روز رنجوندمت  "اگر منو بخشیدی بیا و باهام صحبت کن و دیگه ترکم نکن. ولی پسر دانشجو هیچوقت دیگه باهاش حرف نزد. چهار سال آزگار کذشت و هر دو فارغ التحصیل شدند. اما پسر دیگه طرف دختره نرفت!!

 

نتیجه اخلاقی این ماجرا. پسرهای مهندسی هیچوقت لای کتاب ها و جزوه هاشون رو باز نمیکنند!!!!


 


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 14:33| توسط هستی| |

"DeleAria Group www.delearia.com"

ای بشم از این خانمای خشکل تا چشم پسرا بیرون بیاد


برچسب‌ها: <-TagName->
::ادامه مطلب::
نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 14:30| توسط هستی| |
وقتی یک دختر حرفی نمی زند .
میلیونها فکر در سرش می گذرد .
وقتی یک دختربحث نمی کند .
عمیقا مشغول فکر کردن است .
وقتی یک دختربا چشمانی پر از سوال به تو نگاه می کند .
یعنی نمی داند تو تا چند وقت دیگر با او خواهی بود .
وقتی یک دختر بعد از چند لحظه در جواب احوالپرسی تو می گوید :خوبم .
یعنی اصلا حال خوبی ندارد .
وقتی یک دختر به تو خیره می شود .
شگفت زده شده که به چه دلیل دروغ می گویی ?
وقتی یک دختر سرش را روی سینه تو می گذارد .
آرزو می کند برای همیشه مال او باشی .
وقتی یک دختر هر روز به تو زنگ می زند .
توجه تو را طلب می کند.
وقتی یک دختر هر روز برای تو [ اس ام اس ] می فرستد .
یعنی میخواهد تو اقلا یک بار جوابش را بدهی .
وقتی یک دختر به تو می گوید دوستت دارم .
یعنی واقعا دوستت دارد .
وقتی یک دختر اعتراف می کند که بدون تونمیتواند زندگی کند.
یعنی تصمیم گرفته که تو تمام اینده اش باشی.
وقتی یک دختر می گوید دلش برایت تنگ شده .
یعنی هیچ کسی در دنیا بیشتر از او دلتنگ تو نیست .


وقتی یک پسر حرفی نمی زند.
حرفی برای گفتن ندارد.
وقتی یک پسر بحث نمی کند .
حال وحوصله بحث کردن ندارد .
وقتی یک پسر با چشمانی پر از سوال به تو نگاه می کند .
یعنی واقعا گیج شده است .
وقتی یک پسر پس از چند لحظه در جواب احوالپرسی تومی گوید: خوبم .
یعنی واقعا حالش خوبه .
وقتی یک پسر به تو خیره می شود .
دو حالت داره یا شگفت زده است یا عصبانی .
وقتی یک پسر سرش را روی پات می ذاره .
آرزو می کند برای همیشه مال او باشی .
وقتی یک پسر هر روز به تو زنگ می زند .
او با تو مدت زیادی حرف می زند که توجه ات را جلب کند .
وقتی یک پسر هرروز برای تو [اس ا م اس ] می فرستد .
بدون که برای همه "فوروارد" کرده.
وقتی یک پسر به تو میگوید دوستت دارم .
دفعه اولش نیست , آخرش هم نخواهد بود .
وقتی یک پسر اعتراف می کند که بدون تو نمی تواند زندگی کند .
تصمیم شو گرفته که تورو اقلا واسه یه هفته داشته باشه .


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 14:19| توسط هستی| |

سلام:

امرووووووووووووووووووووووووز چند عکس باحال گذاشتم با یه طنز با حال دیگه

پس برو ادامه مطلب (نری ضررکردی)

.

.

.

.


بقیش برو ادامه مطلب حال کنــــــــــــــــــــــــــــ

نظر ندادی نامردی من زحمت میکشم وطلب میزارم اونوقت یه نظر هم نمیدی!!!!!!!!!!!!!!!!!!! 


برچسب‌ها: <-TagName->
::ادامه مطلب::
نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 14:13| توسط هستی| |

[تصویر:  raghs03.jpg]

فقط فرقش با مدرسه ما اینکه چه معلم سر کلاس باشه چه نباشه وعضش تصویر دومیه!!!!!!!!!!!


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در چهار شنبه 16 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 13:53| توسط هستی| |

آینده:

 

یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است. یک مردتا زمانیـکـه ازدواج نـــکرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود.

 

موفقیت:

یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج میکند درآمد داشته باشد. یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند.

 

ازدواج:

یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج میکند ولی تغییر نمیکند. یک مــرد به این امید با همسرش ازدواج میکند که تغییر نکند، ولی تغییر میکند.

 

روابط:

اول از همه، یک مرد یک رابطه را یک رابطه بحساب نمی آورد. وقتی رابطه ای تمام میشود، زن شروع به گریه نموده و سفره دلش را برای دوستان دخترش میگشاید و نیز شعری با عنوان "همه مردها نادانند" می سراید. سپس به ادامه زندگیش میپردازد. مرد هنگام جدایی اندکی مشکلاتش بیشتر است. 6 ماه پس از جدایی ساعت 3 نیمه شب یک پنجشنبه، تلفن میزند و میگوید: "فقط میخواستم بدونی که زندگیمو از بین بردی، هیچوت نمی بخشمت، ازت متنفرم، تو یه دیوانه ای، ولی میخوام بدونی باز هم یه فرصتی برامون باقی مونده." نام این کار تماس تلفنی "ازت متنفرم/عاشقتم" است که 99 درصد مردان حداقل یک بار آنرا انجام میدهند. برخی کلاسهای مشاوره ای مخصوص مردان برای رها شدن از این نیاز تشکیل میشود که معمولا تاثیری در بر ندارند.

 

بلوغ:

زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران 17 ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند. اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند.

 

فیلم کمدی:

فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشته اند و ناگهان سریال نقطه چین شروع می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای بامشاد را نیز درآورند. زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند.

 

دست خط:

مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده میکنند. زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و "ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است. حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد.

 

حمام:

یک مرد حداکثر 6 قلم جنس در حمام خود داد - مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله. در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند.

 

خواروبار:

یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود. یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند. آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسه می خرد.

 

بیرون رفتن:

وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاظر است، یعنی برای بیرون رفتن حاظر است. وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاظر است، یعنی 4 ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود.


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 14:23| توسط هستی| |

يک روز جوجه رنگي گرفته بودم بعد شب شد ديدم خيلي تنهاست بعد حس مادرانه مرغ بهم دست داد بعد جوجه اوردم پيش خودم بخوابه بعد وقتي صبح بلند شدم ديدم جوجه له شده

**********************************

اعتراف ميکنم 15 سال پيش برا اولين باري که کشتي کج ديدم، از بالا رخته خواب پريدم رو داداش کوچيکه و بيچاره دو تا دنده و دماغش شکست. هنوزم مشکل تنفسي داره


**********************************


يه بار تو بچگي مداد نقاشيمو تيز کردم، ماهي قرمز عيد و توي تنگ به روش سرخ پوستا شکار کردم طفلکي ماهيه هنوز دلم براش ميسوزه


**********************************

اعتراف مي کنم وقتي 3-4سالمبود که کشف کردم خالم خواهر مامانم هست کلي ذوق مرگ شدم رفتم به دختر خالم گفتم مي دونستي مامانت خواهر مامان من ؟؟ گفت دروغ مي گي تازشم دروغ گو دشمن خداست . تا چند روز باهام قهر کرد بي جنبه

**********************************


اعتراف ميکنم بچه که بودم يه قورباغه رو از تو باغچه پيدا کردم و يهو حس پزشک بودن بهم دست داد و يه آمپول پر از آب بهش زدم بعد برا اينکه وَرَمِش بشينه جراحيش کردم بعد باند پچيش کردم و ولش کردم و کلي احساس آرامش وجدان کردم که قورباغه رو درمان کردم!!

**********************************


 

اعتراف ميکنم خيلي بچه که بودم آبجيم بهم گفته بود تو سرما هااا که ميکني بخار ميشه،اين بخارا ميره تو آسمون و ابر ميشه...منم تو روزاي سرد از درس و مشقم ميزدم ميرفتم ميشستم تو حياط ساعتها هاااا ميکردم که ابر شه برف بياد تعطيل شيم...!!!!

**********************************

اعتراف ميکنم بچه که بودم فکر ميکردم خر مگس همون خره که بالداره. واسه همين هر موقع کارتوني نشون ميداد که توش يه اسب بالدار بود من سريع ميگفتم اِ خر مگس. همه فکر ميکردن روانيم


**********************************


اعتراف مي کنم چندروز پيش ميدان قدس (تجريش ) بودم ،يک خانمي ايستاده بود هي ماشين مي آمد مي گفت سر يخچال من هم هي مي خنديدم ،شاکي شد گفت به چي مي خندي گفتم هيچي شما مي خواهيد بريد سر يخچال خوراکي هم برداريد با ماشين مي ريد خودش هم خندش گرفت.


**********************************


اعتراف مي کنم يه بار به جاي خمير دندون از کرم موبر استفاده کردم وقتي فهميدم که کار از کار گذشته بود ، دهنم گس شده بود ، با ناخن که رو دندون مي کشيدم يه لايه ازش کم ميشد ، بدنم مور مور مي شد


**********************************

يه دختر عمو دارم اسمش مهتابه همسن خودمه ، تقريبا 5 سالمون بود يه روز خونشون مهمون بوديم ، اين بنده خدا از بدو تولدش زن عموم موهاشو کوتاه نکرده بود تازه به موهاي دخترش هم خيلي مي نازيد ولي من موهام فر و کوتاه بود . تو اطاق داشتيم بازي مي کرديم يه دفه چشمم به يه قيچي افتاد ،جفتمون هم عشق آرايشگري ،افتادم به جون موهاش و به حالت زيگ زاگ موهاشو قيچي کردم کوتاه کوتاه ،بعضي از قسمتهاي سرش کاملا کچل شد اونم افتاد به جون موهاي من ، زن عموم که ميبينه صدامون درنميياد مياد تو اطاق ، اولش فکر کرد اشتباه ديده ،ما دو تا هم مثل عقب افتاده هاي ذهني بروووبر نگاش مي کرديم ، يه دفه زن عمو شروع کرد به جيغ کشيدن تازه هي خودشم ميزد ماهم که ترسيده بوديم با تمام توان گريه کرديم تازه به تقليد از زن عموم خودمونم ميزديم منم که خيلي از حرکات زن عموم ترسيده بودم تواين هيري ويري هم خودمو مي زدم هم دختر عموم مهتابو ...تازه جيغم مي کشيدم کلا ديووونه شده بودم .


**********************************


مادر بزرگي داشتم که سالهاست عمرشو داده به شما.يادمه هميشه تو کشمکشهاي بچگانه ما فقط طرف خواهر کوچکتر و حسود ما را ميگرفت و خواهر هم که تا ميتونست با اطمينان از حمايت دايمي اون خدابيامرزحرص ما را در مياوردو به اندک بهانه ميزد زير گريه هاي غالبا تصنعي و صداي گريه اش هم خيلي منحصر بفرد و دقيقا تکرار کشدار يک کلمه دو حرفي بود. هـــــــــــــي ! هــــــــــــي! منم يه روز خباثت را به کمال رسوندم و رفتم يواشکي سروقت کيف مدرسه اش و بالاي تمام صفحات کتابهاي درسيش فقط يک کلمه نوشتم هــــــــــــــــي! وهمين کار را تو بقيه کتابهاي دم دست حتي کاتالوگ زود پز و مجله بوردا هم صفحه به صفحه انجام دادم! تا مدتها وقت و بي وقت بدون دليل ! صداي هي هي گريه خواهرم ناگهان بلند ميشد حتي وقتي خونه نبودم!! خب البته در پاداش اين عمل کم کتک نخوردم از دست بزرگترا اما همين باعث شد کوک صداي گريه خواهره کم کم عوض بشه ! اخيرا يکي از همون کتابها که سالها تو زير زمين خانه پدري خاک خورده بود اتفاقي بدستم افتاد خيلي از کار احمقانه دوران نوجوانيم شرمنده شدم

**********************************


اعتراف ميکنم 5، 6 سال پيش نصفه شب خوابم نمي برد . همينجوري زد به سرم برم پيش مامان بابام بخوام . رفتم تو اتاق . اومدم بخوابم ديدم بيني ام کيپ شده گفتم بذار بازش کنيم تو خواب خفه نشيم دي: . خلاصه يه انگشتمو گذاشتم جلوي بيني ام . همزمان با اين که فوت کردم راه تنفسي باز شه شانس يه ماشين تو خيابون دستشو گذاشت رو بوق . منو ميگي فک کردم صدا بوقه از دماغه منه . ترسيدم هرچي انگشت تو دست و پا بود رو فرو کردم تو دماغم صداش قطع شه. خلاصه 2 ديقه داشتم به تلاش ادامه ميدام که تازه فهميدم چي شده 


**********************************


آقا من کوچيک بودم خيلي ريز بودم. خونه تعريف مي کنن قديما خيلي رقاص بودم يعني وسط شام و نهار با تبليغات تلويزيون خونواده رو سرگرم ميکردم آقا بگذريم يه روز يکي از فاميلا مُرد. رفتيم تشييع جنازه تو اوجش همه تو کله هم ميزدن از خجالت هم در ميومدن که ما اون گوشه صداي ماشين عارفي رو شنيديم که يه اهنگ تو مايه هاي باباکرم گذاشته بود خلاصه ما و اين بچه هاي هم سن و سال اون گوشه گرد شديم مارو انداختن وسط يه دل سير رقصيديم. خيلي سرخوش بوديم آقا خيلي.

**********************************

اعتراف ميکنم چندين سال پيش ، کل خانواده امو که شامل پدر و مادرم ، برادرم همراه با خانمش که تازه عروسي کرده بودن و همچنين پدر بزرگ و مادر بزرگمو به زور جمع کردم تا ازشون عکس بگيرم ، زن داداشم رفت آرايش کرد و همگي بعد 10 دقيقه لباس عوض کردن شيـک وايسادن ،منم اصرار داشتم که به همديگه بچسبن تا عکس قشنگ بشـه ، ( چون ته تغاري و يکي يدونه بودم همه هر کاري مي گفتم انجام مي دادن ) خلاصه گفتم 3......2......1 و يه دفه پارچ آب يخي رو که کنارم گذاشته بودم با تمام توان ريختم روشون ، بيچاره ها 30 ثانيه اي طول کشيد تا از شوک دربيان ...... بيچاره پدر بزرگم که تو مرکز قرار داشت چون فيگور خنده گرفته بود نيم ليتر آب خورد

**********************************


اعتراف ميکنم 6،5 سالم بود با هزار بدبختي يه ترقه براي اولين بار گير آوردم حسابي هم کنجکاو بودم که چه صدايي داره ، مادر بزرگم داشت نماز مي خوند همونطور که ايستاده بود گذاشتم پشت چادرش و ناگهان ترقه با صداي بلندي ترکيد مادر بزرگ بيچاره ام همونطور که ايستاده بود به حالت سيخ افتاد زمين و غش کرد ، مامانم با ترس اومد تو اطاق گفت صداي چي بود منم که ترسيده بودم و حسابي هول کرده بودم گفتم : مامان بزرگ گوزيـــد ، مامان بزرگ گوزيـــد .... بيچاره مادر بزرگم دراثر افتادن دستش از دو جا شکست

 

**********************************

اعتراف ميکنم پسر داييم که کوچيک بود رو ميبردم تو اتاق بعد ميشتم جلوش دعواش ميکردم تا ميومد گريه کنه ميخنديدم اونم ميخنديد حالا هي اينکارو تکرار ميکردم
آخرش خنده جواب نميداد و ميزد زير گريه

**********************************


اعتراف ميکنم يه بار که سوم يا چهارم دبستان بودم رفتم دفتر بخرم ، به فروشنده گفتم آقا يه دفتر 60 برگ بده ، خريدم اومدم بيرون شمردم 58 برگ بود رفتم تو مغازه گفتم آقا اينو عوض کن برگهاش کمه ....!!!!!!!


 


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 14:22| توسط هستی| |

چند راه حل برای درآوردن لج آقاپسرهای عزیز!!
 

توی خیابون با احترام ازیه آقا پسر آدرس بپرسید بعد از جواب دادن جلوی چشماش از یکی دیگه بپرسید

. پشت چراغ قرمز راننده جلویی اگه پسر بود قبل از سبزشدن چراغ دستتون رو بذارید رو بوق
توی اتوبان جلوی ماشین یه اقا پسر با سرعت 50 کیلومتر حرکت کنید.

. توی جمع پسرای فامیل وقتی همشون دارن یه سریال می ببینن هی کانال تلویزیون رو عوض کنید

. توی یه رستوران که چند تا پسر هم نشستن سوپ رو با صدای بلند هورت بکشید و نوش جان کنید

توی یه بوتیک که فروشندش پسره وادارش کنید شونصد رنگ لباس رو براتون باز کنه و در آخر بگید خوشتون نیومدو برید.

توی جشن تولد یکی از پسرا فامیل تا اومد شمع هارو فوت کنه همه رو خاموش کنید.
.
اگه یه پسر یه جا یه جک تعریف کرد بلافاصه بگید چقدر قدیمی بود

. اشتباهات لغوی پسرا رو موقع صحبت کردن تکرار کنید و بخندید

. تو یه جمع دانشجویی و رسمی هنگام عکس گرفتن واسه پسرا شاخ بذاریید

. عید نوروز تمام پسته ها و فندق های سر بسته را بذاریید توی ظرف پسر مورد نظرتون

روزهای بارونی تا یه پسر دیدید و یه چاله پر آب و شما با ماشین بودید یه لحظه درنگ نکن.

اگه کلاس موسیقی می روید قبل از اجرای اقا پسر مورد نظر پیچ های کوک گیتارش رو به چند جهت بچرخونید.

تو دانشگاه از پسر مورد نظر یه جزوه 1000 صفحه ای بگیرید و بعد از اینکه تمام صفحاتش رو جا به جا کردیدبهش برگردونید.

. چاق بودن و بی ریخت بودن پسر مورد نظر رو دم به ساعت به اطلاعش برسونید

به پسری که دماغش رو تازه عمل کرده بگید دکترش بد بوده و دماغش کوفته شده.
.
شیشه نوشابه پسر مورد نظر رو حسابی تکون بدید و بذارید خودش سرش رو باز کنه

. زمستون وقتی همه جا یخ زده با دیدن زمین خوردن یه پسر با صدای بلند بزنید زیر خنده

. به ساعتتون نگاه کنید و بگین ساعتش عقبه از یه پسر ساعت بپرسید بعد از جواب دادن


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 13:16| توسط هستی| |

راه های دوست پسر آزاري

 

1 - اگه بهتون زنگ زد (در این مسئله فرض بر سعید نام بودن دوست پسرتونه...!!!) بگین سلام حمید جون.بعد یه دفعه انگار که تازه متوجه شدین بگین اوا خاک به سرم علی تویی؟؟؟؟می تونین این سیر رو تا هفده باز تکرار کنین ولی بار هجدهم دیگه خطر مرگ داره.من مسئولیتی در قبال این حادثه ندارم.

 

2 - بهش زنگ بزنین و بگین کسی خونه نیست و دعوتش کنین خونتون ، بعد با دختر همسایه برید سینما و فیلم رئیس یا روزسوم و... رو ببینید.

 

3 - تا یه شوخی کوچیک با شما کرد سریعا جبهه بگیرین و باهاش دعوا کنین. با کلماتی از قبیل:مگه تو خودت خواهر و مادر نداری؟...یا یه همچین چیزایی .ولی دو تا سه دقیقه بعد خودتون یه جک فجیع یا افتضاح تعریف کنید و بعدش بشینید و قیافه بنده خدا رو تماشا کنید.

 

4 - آرایش شدید بکنید و از این شلوارای خیلی برمودا و آستین های مانتوتونو خیلی بزنید بالا و برید جلوی بنده خدا رژه برید و وقتی به شما نزدیک شد و به دو سه متری شما رسید ، سرش داد بزنید و بعدش بشینید و زجر کشیدنش رو تماشا کنید.

 

5 - عکسهای دو نفره ای رو که با پسر نوه عمه ی خاله ی پدربزرگ پسر دختر خالتون و یا امثالهم گرفتید بهش نشون بدید ولی بهش اجازه ندید حتی یه دونه عکس باهاتون بگیره.

 

6 - موقع تولدش جلوی دوستاش فقط بهش یه شاخه گل هدیه بدید و حالشو حسابی بگیرید و (احتمالا بسته به قدرت و توانایی قلبی و شرایط جوی) بشینید و سکته شو تماشا کنید و لذت ببرید.

 

7 - همین که تو ماشین بغل دستش نشستین شروع کنین به عطسه کردن و از بوی ادکلن چند صد هزار تومنیش که با زجرکش کردن پدر و مادرش خریده ایراد بگیرید و بهش بگید که به این بو حساسید.

 

8 - وقتی داره باهاتون حرف می زنه همین که به جای حساس حرفاش رسید بی مقدمه موبایلشو بردارید و به یکی از دوستاتون زنگ بزنید و چهار ساعت و چهل و هشت دقیقه با دوستتون حرف بزنید و اون بدبختو تو کف حرف

girl.gif

جرات داری به این دختر تیكه بنداز

دوستون دارم دخمل خانوما حتما نظر بدید

اگه واقعا ضد پسر هستید ۱۰تا نظر باید بدید

منتظر نظراتون هستم


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 13:14| توسط هستی| |

*يه روز يه پسره از خدا ميپرسه: خدا چرا اين دخترا رو خوشگل آفريدي ؟ خدا ميگه تا شما دوستشون داشته باشين. پسره ميگه خب پس ديگه چرا اينقدر خنگ آفريديشون ؟ خدا ميگه برا اينکه اونها هم شما رو دوست داشته باشن

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

میدونی فرق حوا با بقیه زنا چیه؟؟تنها زنیه که شوهرش آدم بود

 

خم می شیم اما نمیشکنیم

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

حالا دس دس دس دس بزنید

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

 

دکتره بعد از معاینه ازش میپرسه «خب، بگو ببینم واسه چی کمر درد شدی؟»

مریض پاسخ میده: «محض اطلاعتون باید بگم که من برای یک کلوپ شبانه کار میکنم.

امروز صبح زودتر به خونهم رفتم و وقتی وارد آپارتمانم شدم، یه صداهایی از اتاق خواب شنیدم!

 وقتی وارد اتاق شدم، فهمیدم که یکی با همسرم بوده!! در بالکن هم باز بود. من سریع دویدم طرف بالکن، ولی کسی را اونجا ندیدم.

 وقتی پایین را نگاه کردم، یه مرد را دیدم که میدوید و در همان حال داشت لباس میپوشید.

 من یخچال را که روی بالکن بود گرفتم و پرتاب کردم به طرف اون!! دلیل کمر دردم هم همین بلند کردن یخچاله.»

مریض بعدی،

 به نظر میرسید که تصادف بدی با یک ماشین داشته.

دکتر بهش میگه «مریض قبلیِ من بد حال به نظر میرسید، ولی مثل اینکه حال شما خیلی بدتره! بگو ببینم چه اتفاقی برات افتاده؟»

مریض پاسخ میده: «باید بدونید که من تا حالا بیکار بودم و امروز اولین روز کار جدیدم بود.

 ولی من فراموش کرده بودم که ساعت را کوک کنم و برای همین هم نزدیک بود دیر کنم.

من سریع از خونه زدم بیرون و در همون حال هم داشتم لباسهام را میپوشیدم، شما باور نمیکنید؛ ولی یهو یه یخچال از بالا افتاد روی سر من!»

وقتی مریض سوم میاد

 به نظر میرسه که حالش از دو مریض قبلی وخیمتره.

دکتره در حالی که شوکه شده بوده دوباره میپرسه «از کدوم جهنمی فرار کردی.....!!!!»

«خب، راستش من بالای یه یخچال نشسته بودم که یهو یه نفر اون را از طبقهء سوم پرتاب کرد پایین...»

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com

وای چقد چسرا ترسو هستن هاهاهاها

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://www.roozgozar.com


برچسب‌ها: <-TagName->
نوشته شده در سه شنبه 15 فروردين 1391برچسب:,| ساعت 12:18| توسط هستی| |

قالب ساز pinkthem